A0: b0:  پاسخ نظر قبلی وادامه

محل درج تبلیغات متنی فالو

اول چت ماهور چت | اول چت شیراز چت | اول چت اول چت | چت روم چت روم | اول چت چت روم | اول چت ویناز چت | اول چت گلشن چت | اول چت کاکو چت | اول چت نارنج چت | اول چت مهسان چت | اول چت محبوب چت | اول چت ماه چت | اول چت چت روم | اول چت پارسی چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت دخی چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت لوکس چت | اول چت دریا چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت میو چت | اول چت فاز چت | اول چت سوسن چت | اول چت پیام چت | اول چت سوا چت | اول چت دیجی چت | اول چت عقل چت | اول چت اوابلاگ چت | اول چت اوا بلاگ | اول چت یواشکی چت | اول چت فشن چت | اول چت جلوه چت | اول چت گلین چت | اول چت عامو چت | اول چت ویراژ چت | اول چت یخ گل چت | اول چت وراج چت | اول چت نیکو چت | اول چت مافی چت | اول چت خاموش چت هکس موزیک | اول چت ققنوس چت | اول چت چت روم | اول چت بک لینک چت روم مایا چت | اول چت تب چت | اول چت لاین چت | اول چت افلوس چت | اول چت نکس وان چت | اول چت مکس چت | اول چت عسل چت | اول چت لوکس چت | اول چت چت روم | اول چت پاپیون چت | اول چت چت روم | اول چت صدف چت | اول چت گپ شیراز | اول چت چت روم | اول چت شلوغ چت | اول چت چت روم | اول چت بلور چت | اول چت الیسا چت | اول چت نیایش چت | اول چت شلوغ چت شلوغ چت | اول چت مهسا چت | اول چت میس چت | اول چت مکس چت | اول چت لوسی چت | اول چت شیراز چت اسنپ چت | اول چت چت روم | اول چت کوین چت | اول چت تالاب چت | اول چت شیپور چت | اول چت برا تو | اول چت لطیفه چت | اول چت شگفت چت | اول چت نامینو چت | اول چت کودک چت | اول چت کیوسک چت | اول چت پارسی جو چت وردپرس چت گلکسی نوگل چت نوگل اسکریپت چت میهن چت سایفون چت لنز چت تجارت چت ژابیز چت اس و پاس چت مهسان چت شلوغ چت خاطره چت شلوغ چت الکسیس چت چت روم | اول چت دهکده چت شما چت چت روم | اول چت رمان چت روم | اول چت چت روم چت چتروم چت روم فارسی چت فارسی شلوغ چت
نوشته شده توسط : سولماز
بخاطر فشاری که به شریان کاروتیدم وارد شده بود و فشاری که خودم اوردم بخاطر حبس نفسم باعث شد فشار گوش میانی ام بالا بره و دچار حمله منیر بشم چون مبتلا به سندرم منیر هستم

ادامه داستان با این حال فرداش به سختی به دانشگاه رفتم و امتحانو دادم با کلی دارو بتاهیستین و ضد تهوح 

تو این مدت میگفت بیام برسونمت بیام مراقبت باشم گفتم نه پدرم هست با این حال یه حس خوبی داشتم که نگرانمه و حتی حاضره منو جلو بچه ها برسونه ولی بچه ها میشناسنش که دیگه به مرحله ای رسیده بودم که برام هیچی مهم نبود وبیشتر دوست داشتم به خودم امیدواری بدم بعد امتحان خودمو به خونه رسوندم و دیگه تعطیلی شروع شد و از طرفی خوشحال که با فراق بال میتونم باهاش چت کنم ولی اون همش ناراحت بود که نمیتونه منو ببینه ولی من از این موضوع خوشحال بودم چون میدونستم باهاش چت یا پیام میدم ولی دیگه اتفاقی نمیفته یادمم بود عیدی هامو جم کردم براش هدیه باید بگیرم اخه  فروردین تولدشه و به خودم گفتم که چون میگه کسی براش تولدی نمیگره و اونطوری نیست که کیک و شمع باشه به خودم گفتم هر طور شده براش کیک و شمع میگیرم با پول عیدی براش میترکونم ذوق این چیزا مستم کرده بود و ناراحتی اگه به دلم می اومد سریع میگفتم ببین گفت بهم نگران و عذاب وجدان نداشته باشم چون حضور من باعث شده محبتش به خانواده بیشتر بشه وشادتر بشه پس من دارم یه کمکی میکنم چون گفته بود رفتن من باعث میشه که با خانوادش بد بشه و تمام افکارش بهم بریزه





:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 اسفند 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








x
با سلام آدرس چت روم عوض شده است برای ورود اینجا کلیک کنید !

اول چت

با تشکر مدیریت چت روم